رمضان جمالي پاقلعه استاد پیشکسوت و محبوب زبان انگلیسی رفسنجان در هفته جاری پس از مدتها تحمل بیماری به دیار باقی شتافت و بسیاری از آشنایان و دوستانی را که از نزدیک با این مرد با صفا مراوده داشتند در غم فرو برد. به این بهانه مطالبی از او در خصوص ایام انقلاب در مس سرچشمه برگرفته از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی و سایت عصر مس باز نشر می گردد.
جمالی كه مدتي به عنوان مترجم مجتمع مس سرچشمه مشغول كار بوده و به دليل مسئوليتاش ارتباط نزديكي با خارجيان داشت و يكبار نيز به خاطر دفاع از حقوق يك كارگر با رئيس حفاظت سرچشمه درگير شد و تا آستانه اخراج پيش رفت، وضع فرهنگي و سياسي حاكم بر اين مجتمع را چنين توصيف ميكند:
اگر خيليها معني سلطه را از ديگران شنيده بودند و دينزدايي را تا حدي احساس ميكردند ما خود در متن سلطه قرار داشتيم و آمريكاييها در سرچشمه همه كاره بودند و روحانيت اجازه ورود به سرچشمه را نداشتند. وضعيت كارگران در سرچشمه بسيار بد و اسفناك بود و آنچه بيش از هر چيز آنها را رنج ميداد سلطه كامل كارفرمايان آمريكايي بر آنها بود… اگر آمريكايي از كارگري خوشش نميآمد او را اخراج ميكردند هيچ مقامي نميتوانست از او دفاع كند. در مجتمع مس سرچشمه خفقان و سلطه بيش از حد آمريكاييها كارگران به صف تظاهرات و مبارزه كشيد. رفتار آمريكاييها با كاركنان مثل رفتار ارباب با رعيت خود بود با اين تفاوت كه ارباب با رعيت از يك مليت و فرهنگ هستند حال آنكه دردآور است با مليت و فرهنگ بيگانه چنين رفتاري داشتند.
متخصصين و تحصيلكردهترين افراد ايراني اجازه دخالت در كارها را نداشته تا چه برسد به كارگران. گرچه ايرانيان با درايت و زيركي رموز كار را تا حدي دريافتند.
وی در قسمتي ديگر از خاطراتش درباره جايگاه ايرانيان در ساختار اين مجتمع ميگويد:
مسئولين كليه بخشها تا ردههاي چهارم و پنجم خود آمريكاييها بودند و ايرانيها با هر مدرك تحصيلي ميبايست مطيع اوامر آنها باشند وگرنه به سهولت اخراج ميشدند و هيچكس هم حامي آنها نبود. براي نمونه آقاي مهندس صالحي كه خود تحصيلكرده آمريكا بود و به حق هم آدم باسوادي بود به علت بلند صحبت كردن با رئيس آمريكايي اخراج گرديد. آمريكاييها وقتي از كارگران، كارمندان و مهندسين ايراني خوششان نميآمد مينوشتند: در اين قسمت نبايد كار كند يا در هيچ جاي شركت نميتواند كار كند. ارزشيابي كاركنان طبق تشخيص سرپرستان آمريكايي بود. تعيين و اضافه كردن حقوق فقط با ميل آمريكاييها انجام ميشد. چيزي به نام حق وجود نداشت. همه چيز بايد طبق ميل و نظر آمريكاييها باشد. حتي ساخت شهري شهرك مس و سوپرها و فروشگاهها به سبك شهرهاي آمريكايي اداره ميشدند. دين و فرهنگ ايراني به كلي لحاظ نشده بود. مثلاً در نصب توالتها جهت قبله به كلي رعايت نشده بود كه بعد از انقلاب اصلاحات لازم به عمل آمد. رنجآورتر از همه اينها اين بود كه در اين شهرك در يك كشور اسلامي اثري از مسجد نبود و پيشبيني هم نشده بود. در رفسنجان خيابان پهلوي سابق (امام فعلي) ساختمان سفيدي به نام مهمانسراي آمريكاييها وجود داشت كه از سر شب تا صبح مشروبخوري و رقص و غيره ادامه داشت
جمالی بهیاد میآورد اولین شعارها در معدن داده شد. او می گوید: «در اواسط شهریور ۵۷ بود که معدن شلوغ شد و شعارهایی علیه آمریکا و شاه داده شد. البته در آن دوره همه گروهها حضور داشتند، اما هدف بزرگی وجود داشت و آن ساقط کردن شاه بود. به همین دلیل، همه گروهها یکصدا علیه شاه و آمریکا شعار میدادند. البته در آنزمان آمریکاییها در قبال این شعارها واکنش خاصی نشان نمیدادند، اما «مستر توماس»، مدیر آمریکاییها میگفت اگر روزی ما رفتیم دیگر کسی نمیتواند جای ما بیاید و اینجا را به بهرهبرداری برساند و کشور جهانسومی مانند شما را توسعه دهد! این حرفها برای ما ایرانیها گران تمام میشد.»
جمالی ادامه میدهد: «در پاسخ او میگفتیم که سرچشمه را خواهیم ساخت و البته دینمان مهمتر از هر چیزی است. چندینبار به آنان گفتیم که اگر به ما حکم جهاد دهند دیگر بین کارگر و مهندس برای اجرای حکم جهاد تفاوتی وجود ندارد. دلیل این شعارها آن بود که کارگران سرچشمه در متن استعمار و استبداد قرار گرفته بودند.» جمالی عنوان میکند: «گاهی فقط صحبت استعمار میشود، اما کسی نمیتواند آن را درک کند. این در مورد کارگران سرچشمه مصداق نداشت. آنان با گوشت، پوست و خون خود مزه استعمار و تحقیر بیگانگان را چشیده بودند. مصداقهای این تحقیر و استثمار کاملاً قابل مشاهده بود. به کارگران زور میگفتند و کسی حق جواب دادن نداشت. کسی حق پرسیدن نداشت. ایرانیان را در عقب ماشین و جای بارها سوار میکردند و موارد دیگر… اینها نشانههای فاحش این تحقیر در آن زمان بود. تفاوت ما با بسیاری از کشورهای که پایگاه نظامی یا مراکز صنعتی امریکایی را قبول میکنند در این است که ایرانیان قبول نمیکنند در خاک خود حق نداشته باشند تا ۲۰ کیلومتری پایگاه یا مراکز تجمع امریکاییها بروند. مردم ایران این موضوع را قبول ندارند. اگر پیشرفت بدون وجود آمریکاییها بهوجود نمیآید ما این پیشرفت را نمیخواهیم؛ چون انسان با شرافتش زنده است. این روحیهای بود که در سالهای ابتدای ۵۷ نیز در کارکنان سرچشمه وجود داشت.»
Sunday, 8 December , 2024